نشستن ايالات متحده پشت ميز مذاكره با ايران بيانگر اين واقعيت است كه ايالات متحده توانايي براندازي حكومت جمهوري اسلامي ايران را ندارد و حالا مجبور است كه با جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك قدرت به مذاكره بپردازد و بكوشد از طريق تعامل، مسائل و مشكلات خود را حل و فصل كند.
درست پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران بود كه ايالات متحده با مشاهده سرنگوني استراتژيكترين شريك خود در منطقه خاورميانه و روي كار آمدن حكومتي كه مانيفست اصلي آن شعار «نه شرقي و نه غربي» است، بهت زده به دنبال يافتن راهحلي براي فرار از اين بحران بود.
اين در حالي بود كه تقابل سنگين ايالات متحده و شوروي در دوران جنگ سرد، به يك رويارويي حيثيتي براي اين دو كشور تبديل شده بود و حكومت پهلوي به خاطر گستردگي مرزهاي ايران با شوروي شريكي حياتي و استراتژيك در اين نبرد خاموش بود. از اين رو سرنگوني حكومت پهلوي و پيروزي جمهوري اسلامي خود دليل محكمي بود كه ايالات متحده يكي از مهمترين پايگاههاي خود را در اين نبرد از دست داده است.
از سوي ديگر استفاده بدون مانع از منابع سرشار انرژي ايران نيز خود دليل ديگري بود كه ايران را به يك نقطه طلايي براي ايالات متحده تبديل ميكرد.
شايد همين دلايل و مجموعه عوامل ديگر بود كه از همان روزهاي نخست پيروزي انقلاب اسلامي، استراتژيستهاي امريكايي را بر آن داشت تا نسخه سرنگوني جمهوري اسلامي را با مدلهاي مختلف براي دولتمردان اين كشور بپيچند. نسخههايي كه در آن از درگير كردن جمهوري اسلامي در يك جنگ فرسايشي تا تحريمهاي نظامي و اقتصادي وجود داشت و اخيرا نيز شانس خود را براي استفاده از مدل براندازي نرم آزمايش كردند. آخرين مدل استفاده شده نيز در اين عرصه، ايجاد فشار سنگين اقتصادي به جمهوري اسلامي براي ايجاد هرج و مرج داخلي با بهانه هستهاي بود كه آن نيز با شكست مواجه شد.
حكومتي كه زانو نزد
واقعيت آن است كه جمهوري اسلامي به رغم تحمل فشارهاي مختلف در اين تقابل بزرگ و پرداخت هزينههاي مختلف طي 36 سال، به زانو در نيامد تا سرانجام مهمترين ابرقدرت دنيا را مجبور كند با دور ريختن استراتژيهاي «سخت» خود، به دنبال حل مشكلات از طريق گفتوگو با ايران باشد. اعترافي كه چندي پيش «توماس فريدمن» ستوننويس مشهور روزنامه امريكايي نيويوركتايمز در يادداشتي به آن اذعان كرد و نوشت كه باراك اوباما، رئيسجمهور ايالات متحده، ابزاري براي سرنگون كردن نظام سياسي ايران در اختيار ندارد.
وي در اين يادداشت تصريح ميكند: «درخصوص ايران، پيشفرضي در ميان منتقدان رويكرد اوباما مبني بر مذاكره براي محدودسازي برنامه هستهاي ايران وجود دارد كه بر اساس آن اگر اوباما تحريمهاي بيشتري بر ضد ايران تحميل كند، اين كشور عقب خواهد نشست.
اين تنها تاريخ ۲۰ ساله گذشته نيست كه اين پيشفرض را مخدوش ميسازد بلكه واقعيت سادهتري نيز وجود دارد: در خاورميانه بيرحم، تنها چيزي كه توجهها را به خود جلب ميكند تهديد به سرنگوني رژيمهاست و اوباما چنين اهرمي را عليه ايران در اختيار ندارد.»
گزينههاي ايراني براي تقابل
اما چه عواملي باعث شده كه گزينه سرنگوني جمهوري اسلامي از روي ميز دشمنان كشور كنار رود و به رغم تهديدات مختلف در طول 36 سال گذشته هيچ كشوري نتواند با رويارويي مستقيم، رؤياي سرنگوني را جامه عمل بپوشاند؟ در اين زمينه چهار فاكتور مهم و اساسي وجود دارد.
1- وجود رهبري فكري و سازمان دهنده
نظام جمهوري اسلامي ايران با بهرهگيري از عنصر رهبري در مدل حكومتداري خود توانسته در مقابله با بحرانها موفق باشد.
وجود اين ظرفيت عظيم سازمان دهنده باعث ميشود كه در تقابل كشور با بحرانهاي مختلف ايدهاي واحد و فارغ از تفكر سياسي و جناحي وجود داشته باشد كه با نگاهي جامع و دلسوزانه به دنبال حل مشكل باشد.
2- مشروعيت عمومي جمهوري اسلامي
نزد افكار عمومي داخل
دومين عنصري كه جمهوري اسلامي را در برابر تهديدات خارجي بيمه كرده است، مشروعيت بالاي نظام نزد عموم مردم است. مشروعيتي كه هر سال از طريق حضور گسترده مردم در راهپيماييهاي ملي و همچنين شركت گسترده در انتخابات به اثبات ميرسد.
شايد جمهوري اسلامي تنها كشور در دنيا باشد كه راهپيماييهاي گسترده ملي برگزار ميكند و مردم نيز از اين وقايع استقبالي گسترده ميكنند. همچنين ميزان مشاركت عمومي در انتخابات ايران نيز همواره در دنيا زبانزد خاص و عام بوده است.
شايد به همين دليل است كه يكي از استراتژيهاي اصلي نظام سلطه براي به زانو درآوردن نظام، مشروعيت زدايي از حاكميت توسط رسانهها بود.
3- قدرت بسيج عمومي در داخل ايران
يكي ديگر از عناصر قدرت آفرين براي جمهوري اسلامي ايران، قدرت بسيج عمومي فوقالعاده و بينظير داخلي است.
قدرتي كه به نظر ميرسد نيازي به حكومت نيز نداشته باشد و در موارد مختلف به صورت خودجوش شكل ميگيرد. مواردي نظير بلاياي طبيعي كه مردم ايران به صورت خودجوش به كمك حادثهديدگان ميشتابند.
در حوزه بسيج عمومي از طريق نظام نيز جمهوري اسلامي يك مدل موفق در اختيار دارد و امروز حتي در دوردستترين مناطق كشور، عناصر بسيجي حضور دارند كه در شرايط اضطرار قادر هستند به دفاع از نظام بپردازند.
اين در حالي است كه انتقال اين تجربه موفق جمهوري اسلامي به عراق و سوريه نيز توانست اين كشورها را در برابر هجوم دشمنانشان مصون كند. امروز مشاهده ميشود كه اكثر پيروزيها در عراق و سوريه به كمك نيروهاي «حشد الشعبي» و كميتههاي «دفاع وطني» به دست ميآيد.
4- نيروي نظامي قوي
در نهايت عنصر چهارم كه جمهوري اسلامي را در برابر دشمنان مصون كرده، وجود نيروي نظامي قوي و متكي به خود در داخل كشور است. نيروهاي نظامي كه جديدترين دستاوردهاي نظامي روز دنيا را در شرايط تحريم در داخل كشور توليد انبوه كردهاند و براي دفاع از كشور آمادگي بينظيري دارند.
نكته مهم در خصوص اين نيروي نظامي نيز آن است كه مدل آنها تنها محدود به مدل ارتشهاي كلاسيك دنيا نيست، بلكه بخش بزرگي از قدرت اين نيرو در قالب واحدهاي چابك جنگهاي نامتقارن سازماندهي شدهاند. دشمنان نيز با درك اين واقعيت مهم درخصوص نيروهاي نظامي، با طرح موارد مختلف پيرامون دخالت اين نيروها در حوزه اقتصاد و سياست به دنبال تضعيف و زمينگير كردن آنها هستند.جعفرکبیری